من چشمم به توعه...
خدایا...واقعا نمیشه؟گریه کردم...اشک ریختم...ضجه زدم...قسمت دادم...خدایا هرکاری هم بکنی من ازت ناامید نمیشم...دوستت دارم.منو دور ننداز...بنده بدی هستم خودمم میدونم اما دوستت دارم.میشه نابودم نکنی؟ میدونی که تلاشم رو کردم دیگه تو باید دستمو بگیری.خدایا ازینجا به بعد دیگه تو باید نشونم بدی که مثل همیشه منو هنوز به بندگیت قبول داری. کمکم کن. تورو به محمدت؛به علی؛به فاطمه زهرات؛ به حسن و حسین ت..به هرکی و هرچی که دوستش داری.به قرآن؛به عظمتت به بزرگیت به رحمتت..به آمرزیدنت...به حق بودنت...به مهربونیت...به بخشنده بودنت...به ستار العیوب بودنت...به خودت قسم میدم نامیدم نکن..بخواه که بشه. درستش کن...همه چیو...چشمم به توعه...که ایندفعه بشه که اگه نشه اگه اتفاق بدی بیفته دیگه دنیا و همه چی برام بی معنی میشه. خدایا دنیارو برام بی معنی نکن.خدایا من امیدوارم...به تو...من بنده توام... امیدوارم. قسم دادمت...التماست میکنم.خدایا خواهش میکنم. التماس کردم. خواهش کردم. منتظرم ...همین امشب؛فردا...یکی دو روز آینده...شکرت خدایا.منتظرم...
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۶ ساعت 22:27 توسط مقصر
|